این مطلبو یه جایی دیدم خیلی به نظرم قشنگ و غم انگیز بود لطفا شما هم نظرتونو بگید یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. .........روز تولد حضرت علی تنها روز پدر نیست ........روز بزرگداشت مقام مردانگی و انسانیته .......و گنجیه که هرکسی نمیتونه دارای اون باشه ...روز موجودی بامحبت بنام پدر تبریک به کسی که نمیدانم از بزرگیش بگویم یا مردانگی ،سخاوت ،سکوت ،مهربانی و....... روز مرد را به مرد راستینی که مقام زیبای مردانگی را درک کرده تبریک میگم پدرم روزت مبارک! پدر عزیزم ،از تو آموختم که چگونه سبکبال زندگی کنم تا هجرتم نیز سبکبال باشد این بالهای پرواز قناعت و امید و عشق را تو به من بخشیدی پدر جان باش و با بودنت باعث بودن من باش روز مبارک. از صمیم قلب دوستت دارم..... برای اینکه بدونید بین دوستاتون محبوبید یا بدونید که اصلا ارزشی برای دیگران دارید یا اینکه ببینید بقیه شما رو آدم حساب میکنن یا نه باید این آزمایش ساده رو انجام بدین.اگه نتیجه بد بود به خودتون مسلط باشین و به روی خودتون نیارین!! راستی بهتره که صادقانه جواب بدین تا خودتونو خوب بشناسین: 1- ساعت اول درس به دلیلی منتفی میشود با وقت بی کاری خود چه میکنی؟ الف-این ساعت را با همکلاسی هایم میگذرانم ب- جایی در گوشه ای مینشینم و درسی را که ضعیف هستم مطالعه میکنم ج- دلم میخواهد از وقتم برای گردش و پیاده روی استفاده کنم 2- از کی تا به حال این لباس را میپوشی؟ الف- مدت زیادی است ب- فقط امروز من هر روز لباس جدیدی میپوشم ج- دو تا سه ماه است 3- چند تا از همکلاسی هایت میخواهند به یک رستوران بروند.اگر از تو بخواهند با آنها بروی چه میگویی؟ الف- نه ، ممکن است از طعم غذاهای آنان خوشم نیاید. ب- آیا نمیشود از همان غذای خانگی هر روزمان بخوریم؟ ج- خیلی عالیه همیشه دلم میخواسته غذای بیرون را امتحان کنم. 4- تعطیلات آخر هفته خیلی خسته کننده بود و دعواهای خانوادگی هم شد.وقتی به کلاس میروی چه صحبتی میکنی؟ الف- تعطیلات نه خیلی خوب و نه خیلی بد بود ب- خانواده عزیزت در حال حاضر با تو لج افتاده اند ج- پدرت وسط دعوا یک ضرب المثل را وارونه گفت و شما از خنده روده بر شدید! 5- کلاستان خدماتی را به منظور کمک رسانی به نیازمندان انجام میدهد آیا در آن شرکت میکنی؟ الف- البته که شرکت میکنم ب- خیلی دلم میخواست ولی اصلا وقت ندارم ج- خیلی وقت میبرد حوصله ندارم 6- تو با فرد جدیدی در کلاس آشنا شدی.اگر خواهد که باهم به جایی بروید و از تو سوال کند که کجا بروید چه میگوی؟ الف- اصلا برایم فرقی نمیکند ب- به سینما برویم ج- به پارک برویم 7- شخص جدیدی وارد جمعتان میشود و خیلی از او خوشت می آید چه کار میکنی تا با او صحبت کنی؟ الف- درمورد چیزی که در آن مهارت دارد با او صحبت میکنم ب- خیلی ساده صحبت میکنم مثلا میگویم اسمم چیست ج- با یک حرف خنده دار شروع میکنم تا بفهمم اهل شوخی است یا نه 8- آیا در خودت این شجاعت را میبینی که به کشور خارجی بروی و در آنجا درس بخوانی؟ الف- اول باید تمام جوانب را در نظر بگیرم ب- این که سوال ندارد.کی میتوانم بروم؟ ج- آنقدر گرفتاری دارم که این موضوم خود به خود منتفی است 9- دوستانت درمورد موضوعی شدیدا بحث میکنند.بهترین دوست تو نظرش کاملا با تو متفاوت است چه میکنی؟ الف- هیچ چیز نمیگویم ب- من نظر خودم را میگویم ج- سعی میکنم بین نظر او و خودم راهی پیدا کنم 10- میخواهی برای یک مهمانی لباسی بخری تا با یک شلوار معمولی آن را بپوشی و شلوارت را قشنگ تر نشان دهد.چه چیزی انتخاب میکنی؟ الف- یک بلیز کاملا معمولی که در بقیه موارذ قابل استفاده باشد ب- یک بلیز شیک که توجه همه را جلب کند ج- یک بلیز زیبا وگران که در تمام سال مد میماند جمع زیبایی بود جبرییل آمده بود علی و جمله ملایک همه آنجا بودند و محمد عرق وحی به پیشانی داشت و خدا داشت تکلم میکرد در میان سخنانش غزلی نغز سرود نام این شعر لطیف حضرت فاطمه بود ما که نه زنیم نه زن داریم نه مادریم ولی این روز و به همه اونایی که زنن زن دارن مادرن مادر دارن و..... خلاصه به همه تبریک میگم. راه کمال در گفتارهایی حکیمانه هیچ ایمانی چون حیا و صبر نیست. هیچ پدری تحفه ای بهتر از ادب به فرزند نداده. هیچ پرهیزگاری چون خودداری از گناه نیست. هیچ تنهایی از خودپسندی بدتر نیست. هیچ چیز نزد خدا از دعا گرامی تر و ارجمندتر نیست. هیچ حسب و نسبی چون خوی خوش نیست. هیچ سخن چینی به بهشت نرود. هیچ عبادتی چون فکر نیست. هیچ عقلی چون تدبیر نیست. هیچ عمل نیکی را کوچک مشمار. هیچ همکاری از مشورت مناسبتر نیست. هیچ عبادتی چون سجده نهان موجب تقرب به خدا نیست. هیچ یک از شما تا زبانش را نگه ندارد ایمانش کامل نشود.
برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
ادامه مطلب...
Design By : Pichak |