سفارش تبلیغ
صبا ویژن
yekta

 

داستان پسرک شیطون

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ? ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!

در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید

با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد..

او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:

«« دوستت دارم بابایی»»

…..

…..

روز بعـــــد آن مــــــــرد خودکشـــــــــــی کــــــرد


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/27ساعت 10:34 عصر توسط زینب نظرات ( ) |

داستان آموزنده و جالب  ” کودک قهرمان ” حتما بخوانید

سلام.خوش اومدین. چیزی یادم نمیاد بگم داستانو بخونید یه ذره عبرت بگیرید به نتیجه گیری ها هم نظر بدید

کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد 

کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودورا به او تعلیم نداد .

بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان ، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!

سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود.وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید.

استاد گفت: “دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی! یاد بگیر که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنی

نتیجه گیری:

1- اگردست چپتان قطع شد جودو یاد بگیرید

2- در جودو هیچ فنی یاد نگیرید

3- آدم باید دست چپش قطع باشد تا در مسابقات جودو برنده شود

4- آدم باید از نقاط ضعف خود استفاده کند

5- آدم باید خیلی خنگ باشد که این نتیجه گیری ها رو بکند!

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/19ساعت 7:12 عصر توسط زینب نظرات ( ) |

 سلاااااااااااام!! چطورین؟؟؟؟ وااااااااای بالاخره اومدم داشتم میپکیدم! منو که یادتونه؟؟؟!!! نکنه منو یادتون رفته باشه؟؟ نه بابا... مگه میشه ! قرررررربون دوستای بامرام

زیاد نمی حرفم برید سر داستان:

کلاغ
پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست . روباه گرسنه ای از زیر درخت می گذشت
. بوی پنیر شنید . به طمع افتاد . رو به کلاغ گفت : ای وای تو اونجایی
!
می دانم صدای معرکه ای داری ! چه شانسی آوردم ! اگر وقتش را داری کمی برای من
بخوان

کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت : این حرفهای مسخره را رها کن !
اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم
.
روباه گفت : ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، اما
من واقعاً عاشق صدایت هم هستم
.
کلاغ گفت : باز که شروع کردی ! اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن ،
از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند
.
روباه دهانش را باز باز کرد .
کلاغ
گفت : بهتر است چشمت را ببندی که نفهمی تکه بزرگی می خواهم برایت
بیندازم یا تکه کوچکی
.
روباه گفت : بازیه ؟! خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
خلاصه . بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد .
روباه
عصبی بالا و پایین پرید و
تف کرد : بی شعور ، این چی بود
!
کلاغ گفت : کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی
داند ، تفاوت پنیر و فضله را هم نمی داند
                                                                          
      نظر یادت نره

نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 5:25 عصر توسط زینب نظرات ( ) |


Design By : Pichak



مازیار فلاحی

خداحافظ

آرشیو کد آهنگ

دانلود همین آهنگ

کد تغییر شکل موس