سلامممممم زينب جوني
بابا بي معرفت يه وقت يه سري به خانومت نزنياااا
دلم واست تنگيده بود بيوفا
نکنه رفتي سرم هوو آوردي؟؟؟ هان؟؟؟؟
سلاممممممممممم زينب جونم
مرسي که دوباره اومده بودي عزيزم... واقعا لطفيدي خانومممممم ... بازم ميگم وبلاگت خيلي گشنگه
سلام زينب جوووووووون
خوشگل بود به من سر بزن بالاخره اپ شدمممممم
سلام خانومي
مرسي که اومده بودي عزيزم. وب توام باحاله باحاله باحالهههههه
سلام خوشکل خانوممممممممممم
مگه تو آهنگ شماعي زاده رو گوش نكردي؟؟؟ميخونه هرچي دلت ميخواد ببر گيتارو با خودت نبر بذار كه قلب دربه در از تو بخونه تاسحر گيتارو با خودت نبر........ همون گيتاره رو بردن ديگه!!!!!!!
سلام جيگرم.
تا 3 ميشمرم، اگه توي وبلاگم نباشي با يه اوردنگي از پارسي بلاگ ميندازمت بيرون.
يک....
دو....
آخ ببخشيد اين شکلکا 3 ندارن.
عيبي نداره اگه تا 3 صوت ديگه اون جا نباشي اينکارو ميکنيم.
1 صوت....
2 صوت.....
جون مادرت واسه صوت سوم بيا توي وبلاگمون.
ببخشيد که مزاحمت شدم ... من نمي خواستم اين خبر ناراحت کننده رو بدم اما سعي کن قوي باشي... نامرد ها بالاخره گيتار شماعي زاده رو بردن!!!
سلام زينب جوووووووووووووونم
وب توهم قشنگو زيباست گلم
رودها در جاري شدن و علف ها در سبز شدن معني پيدا مي کنند
کوهها با قله هاودرياها باموج هازندگي پيدا مي کنند
وانسان ها
همه انسان ها با عشق
فقط با عشق…
پس بارخدايا بر من که ميدانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه اي نداشته باشم
باشد که لباس فاخري بر تن نداشته باشم
باشد که حتي دست وپايي هم نداشته باشم
ولي نباشد هرگز نباشد که
درقلبم عشق نباشد…
تو هرگز دلتنگي چشمانم را نديدي
و تصوير خاموشي قلبم را در روشناي آرزوهايت
تو فرياد سکوتم را در ميان واژگان روزمره زندگي نشنيدي
تو فرصتي نداشتي
براي برداشتن سيب سرخي از دستانم
فرصتي نداشتي براي باور کردن باورهايم
جاده ها چنان تو را در خود گرفتار کرده اند
که لحظه اي توان ايستادن نداري
تو فرزند سفر بودي
و من نواده سکوت خويشتن
ديگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست
برو مسافر
جاده قدم هاي تو را دلتنگ است ...
سلام ابجي گلم
نبينم انقده افسرده باشي ها
دلم ميگيره
من اپم بيا يکم بخند
يکم غصه هات کم شه
اميدوارم هيچوقت هيچوقت ديگه غصه اي نداشته باشي