سلام
حتما هر روز بايد بيام تهديد کنم.
خودتون پاشيد بيايد ديگه.
منتظرم.....
سلام زينب جون!! خوبي؟!!
دلم واست تنگ شده بود!!
چه حالي ميده آدم واسه خودش نظر بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستي من توي وبلاگت با هرکي دوست داشته باشم صحبت ميکنم.
وبلاگ منو تو نداره که. تازه پارميدا هم خودمونيه.
الان ميرم پيشش زيرآبتو ميزنم.
نه،همين جا ميزنم.
آبجي پارميدا ميبيني اين زينب چقدر بد شده. انگاري اينجارو خريده.
حالا خوب شد!
يه بار ديگه اگه شلوغ کني تورو معرفي ميکنم به ناصرالدين شاه.
سلام اجي گلم
تازه وارد يعني راهنمايي يه جا ديگه بوده
بعدم من ازمون نمونه رو دادم
نميدونم از کجا بايد برم نتايجو بگيرم(حوصله ندارم دنبالش بگردم)
اجي جون يه سر به وبم بزني حس کنجکاويت ارضا خواهدشد
رفته بودم...
.
شمال
جات خالي
ولي تو يه سر بزن ار هنريمو ببين
موفق باشي
سلام آبجي.
مثل اينکه اين قضيه دختر پيدا کردن داره جهاني ميشه ها!
آخه فکر کنم کسي نمونده که نفهمه.
پارميدا جان تو هم قاط زديا!
خودت دنبال دختر نميگردي چرا مخ آبجي زينبو ميزني!؟!
آبجي زينب تو به کارت ادامه بده.
اين پارميدا داره جو سازي ميکنه.
ديگه بافرقون هم نميرم دم خونشون چه برسه به هليکوپتر.
ولي نه، شايد با فرقون رفتم.
عروسيش هم با فرقون ميرم دنبالش.
خيلي رمانتيک و سنتي ميشه.مگه نه؟
سلام زينب جوووووووووووووووووووون
خيلي دلم تنگيده بود دختر
اما بالا خره اومدم سو غاتي نيز روي ماه خودمو اوردم
چه خبرا
داستان جالبي بود و علي رغم اينکه قبلا خونده بودم بازم خوندم
پارميدا جان، من براي اولين بار بود که راست ميگفتم؟
خيلي نامردي پارميدا.
مگه اينکه نگيرمت.
ديگه با هليکوپتر نميام دنبالت.
سلام زينب جون.
ميبيني! اين پارميدا که واسه ما اعصاب پعصاب نميذاره.
يادم رفت چي ميخواستم بگم.
آهان....
ساناز توي قضيه انشاء بود. ولي تو دنبال دختر خوب باش.
تو به تلاشت ادامه بده،شايد يه دختر افغاني تونستي پيدا کني.
شماره تينا رو هم بهت ميدم ولي اذيتش نکن،آخه گناه داره.
آخه رفيق خودته،شايدم خودتي.
نميدونم، اصلا شايد خودم باشم.
شايد هم احمدي نژاد باشه.
اصلا به من چه که کيه!
من فقط دستم برسه به پارميدا! دارم واسش.
ميبيني روي اعصابم راه ميره.
سلام.
بايد طرفو گرفت ...رد.
آدم با مادرش مگه همچين کاري ميکنه؟
مادر آدم اگه فلج هم باشه بايد گذاشتش روي سر.
به نظر من اصلا همچين داستانايي رو نذار. چون وقتي آدم اين داستانارو ميشنوه،دوست داره با کله بره توي ديوار.
من نميدونم بعضيا چه جوري دلشون مياد با مادرشون اينجوري رفتار کنن.
راستي آبجي، چرا جواب کامنتمو نميدي؟
پس تينا خودت بودي.ولي يکي ديگه هم پيشت بوده.